loading...
بزرگوار | ترول , پیامک , جوک و سرگرمی
Reza بازدید : 122 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همان جا به تعویض لاستیک بپردازد.


هنگامی‌که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آن‌ها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره‌ها را برد.


مرد حیران مانده بود که چه کار کند.


تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود.

بقیه در ادامه مطلب
 

در این حین، یکی از دیوانه‌ها که از پشت نرده‌های حیاط  تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:


از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.

آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می‌گوید و بهتر است همین کار را بکند.


پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.


هنگامی‌که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت:


خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.


پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟


دیوانه لبخندی زد و گفت:

من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 67
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 63
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 264
  • بازدید ماه : 264
  • بازدید سال : 34,922
  • بازدید کلی : 699,608