loading...
بزرگوار | ترول , پیامک , جوک و سرگرمی
Reza بازدید : 94 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)


زنها مثل میوه اند
هر کدام رنگ شکل و مزه خودشان را دارند …
اما مشکل مردها اینه که عاشق سالاد میوه اند …! :|

 

بقیه توی ادامه مطلب ...

با سلام
یارانه شما این ماه واریز نمیشود
شما را در پراید مشغول خوردن پسته دیده اند ! :D





لیست فیلمهای سینمایی ایام نوروز اعلام شد :
او یک پراید سوار بود
بوی خوب پسته
بابا با گوشت گُریخت
رویای سفر در عید
جدال مهمانان بر سر آجیل
بخاطر ۵۰۰ تومان عیدیه بیشتر
گریز از میزبانی
مرغ ترکیه ای یا مرغ تایلندی
و …





ﺑﻪ یارو ﻣﻴﮕﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺗﺎﻛﺴﻰ ﻛﻰ ﻛﻨﺎﺭﺕ ﺑﺸﻴﻨﻪ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺰﺩﺵ! ﻣﻴﮕﻦ : ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﻭﻧﺎ ﻣﻴﭽﺴﺒﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ، ﺟﺎﻯ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺸﻪ ! :D





داشتم ماهی میخوردم که یهو استخون ماهی گیر کرد توی گلوم
هر کاری کردم در نیومد ،مجبور شدم زنگ بزنم به خدمات شرکت glx :D





من نمیگم به خانمها گواهینامه ندینا
فقط بی زحمت واسشون جاده جدا هم درست کنین !





همیشه یه احمقی پیدا میشه
که ماشینشو جلوی پارکینگ خونه ت پارک کنه
حتی اگه خونه نداشته باشی ! :D





دقت کردین همیشه سطح مسابقات
از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده ؟





یه بار تو تاکسی از سر حجب و حیا، خودمو چسپوندم به در تا نخورم به دختره
دختره گفت: آقا این مسخره بازی ها چیه درست مثل آدم بشین دیگه!
آدم نمیدونه باید چیکار کنه !





مامانم که شیشه پاک کن میخرید ،
لحظه شماری میکردم تا اون ماده ی داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم
این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که تو بچگی انجام میدادم !





اﮔﻪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ؛ ﭘﺲ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧد !





بنظر من؛ وقتی گوشی رو سایلنته…
خودش باید شعور داشته باشه؛ گــــــــم نشه…






یه شلوار شیش جیب دارم خیلی باحاله ، هفت تا جیب داره !
معاوضه با زمین یا ویلا :D






سلامتی
دلمون
جیبمون
یخچال خونمون
که هیچی تو هیچ کدومشون نیست !





بدترین شکستمو وقتی خوردم که با عشق و امید گره هندزفریمو باز کردم
ولی دیدم گوشیم شارژ نداره …
هنوز کمر راست نکردم ! :(





شماها یادتون نمیاد وقتی ما طفل بودیم،
یکی از سرگرمی هامون این بود که تو حموم در چاه فاضلاب رو میذاشتیم
تا آب جمع بشه مثل استلخ بشه بعد دست و پا میزدیم شاد میشدیم !





یه سوال چند روزه تو ذهنم اومده منو ول نمیکنه
با این مضمون که شرکت glx لب تاب هم داره ؟
آخه لبتابم از تو کیف اصلا در نمیاد !





اون کسانی که یک ماه رفتن خارج بعد لهجه پیدا کردن رو باید ;
با سیم جارو برقی نیم ساعت بزنی !
بعدش لهجه شون خود به خود کم رنگ میشه ! :)





اگه میشد از خروپوف برق تولید کرد الان بابام یه نیروگاه هسته ای محسوب میشد !






بچه بودم روزی یه نخ سیگار میخریدم برای مبارزه با دخانیات مینداختم دور ،
قالب اوقات بعد از این کار حس بتمن پیدا میکردم ! :)





دقت کردین فیس و افاده ی منشی دکترا از خود دکترا بیشتره ؟
میخواد یه کلام جواب بده،
انگاری ازش خواستن سوراخ لایه اوزون رو بدوزه !!! والااا …






شما دانشجویین ؟ بعله !!
درس هم میخونین ؟ نه دیگه تا اون حد ! :D





ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺮﺷﯽ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﺳﺎﻃﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻮﺵ :D





قانون ۱۵۱/۳۷۳ نیوتون :
اشیایی که کمترین صدا را دارند ، موقعی که همه خوابند بیشترین صدا را تولید میکنند !





آخر نفهمیدیم : لب تاب؟ لپ تاپ؟ لپ تاب؟ یا لب تاپ؟ :|





یه سوال بدجور ذهنمو درگیر کرده :
قدیما که یخچال نبود مردم که حوصلشون سر میرفت چیکار میکردن ؟





بفرما و بشین و بتمرگ هر سه تا یک معنی داره
اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست ! :|





یارو میره انجمن اهدای عضو
جو گیر میشه و همه رو تیک میزنه
بعد از مرگش،
به خانواده اش یه شلوار کردی گشاد و یه مشت سبیل تحویل میدن ! :D





چهارتا از مهم ترین دست آوردهای دانشگاه:
- اس ام اس دادن بدون نگاه کردن به موبایل
- خوابیدن در حالت نگاه کردن به کتاب
- کار گروهی در هنگام امتحان
- حرف زدن بدون تکون خوردن لب ! :)





من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی از سر سفره پا نمیشم برم پارچ آبو بیارم !





مریض بودم مامانم داشت داروهام رو میداد که داداش کوچیکم اومد گفت:
منم از اینا میخوام
مامانم گفت:
الهی مامان بمیره برات.اینا پی پیه، فقط داداش باید بخوره !
بچه هم گفت: اه اه رفت دنباله بازیش :|





یادش بخیر یه وقت میگفتن سیگار نکشید پسته بخورید
دیگه از این به بعد باید یه پاکت سیگار بذاریم تو جیب‌مون
هر وقت هوس پسته کردیم یه نخ بکشیم !




جشنواره فیلم غذاها :
جایزه اسکار براى لیمو عمانى براى ایفاى نقش مکمل در قرمه سبزى !





من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!





پیامک این روزهای دخترها به همدیگه!
الهی آخرین خونه تکونی مجردیت باشه
نیت کن و واسه ۳ نفر بفرست ! تا آخر عید خبرای خوبی میشنوی
اگه زنجیرو قطع کنی تا  ۳سال هیچ خواستگاری نمیبینی !





ایرانسلم دیگه ترکم کرد
اس ام اس داده اگه دلت نمی خواد دیگه باهات باشم
عدد ۲ را به ۵۰۰۵ ارسال کن






انشاالله به جای آجیل و پسته عید امسال از “چس فیل ” استفاده میکنیم…






یه بار واسم نامه رسید بعد نامه رو باز کردم
و هرچی منتظر شدم مثل تو فیلما،
نویسنده ی نامه با صدای خودش نامه رو واسم بخونه نخوند !
لحظه ی سختی بود تمام باورهام فروریخت




وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه






نمیدونم چه سریه که خیره شدن به یه نقطه وقت نوشیدن چاى لذتش رو دو برابر میکنه ؟





تا حالا دقت کردین
راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن
کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟ :|




تعارف که نداریم، همیشه در هر فداى سرت
یه خاک بر سرت به صورت مستتر و بالقوه وجود داره ! :)




من هروقت می دوئم که به اتوبوس برسم ولی نمی رسم،
همینطور به دویدن ادامه میدم که فکر نکنن ضایع شدم
یه بار سه ایستگاه دویدم




با این گرونی گوشت
تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن




در پی حفاری در آبادان باستان شناسان،
موفق به کشف یک عینک ریبون سفالی میشوند
که متعلق به (کا) اول بوده است ! :D





تغییرات چهره در توالت !
>_<
o_-
o_0
O_O
^_^





امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !
مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!





گوشیم فارسی نداره همیشه مینویسم سلام گلم که میشه سلام کلم !
و همیشه جواب میگیرم سلام چغندر ، سلام کاهو ، سلام شلغم !
باید برم یکی از اینا که راحت از تو جیب درمیاد بخرم !





ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺖ !
ﯾﻪ ﺍﺳﻤﺲ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ
” ﺳﻼﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﺗﮏ ﺑﺰﻥ ﺷﻤﺎﺭﺕ ﺭﻭ ﺳﯿﻮ ﮐﻨﻢ “
ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍ ﻧﺼﻒ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺗﻠﻔﻨﻢ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ۹۷ ﺗﺎ ﻣﯿﺴﮑﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﯾﻨﯽ ﺁﯼ ﮐﯽ ﯾﻮﯼ ﻣﻮﺯ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ




ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻗﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺑﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﺧﺪﺍﯼ ﺷﺠﺎﻋﯽ ﺩﺍﺷﺖ
یک ﺭﻭﺯ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ،
ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻠﻮﺍﻧﺎﻧﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ  ﺩﺍﺩ
ﺍﺯ ﺍﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ
ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ
ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﺯﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﻣﺼﺎﻑ ﺑﺎ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ
یک ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ۱۰ ﺗﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻫﻤﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ یکی ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻭﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 64
  • تعداد اعضا : 67
  • آی پی امروز : 190
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 276
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 477
  • بازدید ماه : 477
  • بازدید سال : 35,135
  • بازدید کلی : 699,821