loading...
بزرگوار | ترول , پیامک , جوک و سرگرمی
Reza بازدید : 133 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (0)

یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ازش یه غول اومد بیرون بهم گفت آرزو کن ! گفتم یه خونه میخوام … گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !؟
خیلی منطقی بود لامصب!!!

 

ادامه نوشته ها در ادامه مطلب ....

یه سوال فنی داشتم؟؟؟
راننده تاکسی عزیزی که یه کاغذ گنده میزنی رو داشبرد ماشینت مبنی بر اینکه :
لطفا درب رو آهسته ببندید
لطفا با موبایل خودتون صحبت نکنید
کرایه خود را قبل از پیاده شدن آماده کنید
بحث سیاسی ممنوع ، اینجا مجلس نیست
موقع پیاده شدن به منتها علیه سمت راست خود نگاه کنید موتوری نیاد …
آقا راننده اجازه هست سوار بشیم ؟؟؟؟

 

 

این دخداریی که استاتوس های بی ادبی رو لایک نمیکنن

همونایی هستن که با بوس حــ..ــامله میشن...

 

 

اول دبیرستان که بودم یبار دختر همسایمون اومد بهش درس بدم

گفت وای چقدر هوا گرمه!

منم کولر رو روشن کردم واسش

هنوز که هنوزه همه سرزنشم میکنن...

 

 

 

حالا سوال اصلی اینجاست چرا دختر خانوما برا سریال های جم تی وی

هنوز وبلاگ درست نکردن؟ :دی

هنوزم دیر نشده ها دست به کار شید...

 

 

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﯾﺎﻟﻮﮒ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻫﺎﯼ GEM tv :

ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﺎﻝ ﮐﯿﻪ؟...

 

 

تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث میکردن
اولی : برو بابا !
دومی : به من نگو بابا به من بگو عمو ، وقتی میگی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم!
من ۸سالم بود پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم...

 

 

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 67
  • آی پی امروز : 267
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 475
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 676
  • بازدید ماه : 676
  • بازدید سال : 35,334
  • بازدید کلی : 700,020