loading...
بزرگوار | ترول , پیامک , جوک و سرگرمی
Reza بازدید : 86 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

داستان آموزنده “عشق و نفرت”

زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.
پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری!؟
مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!
و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟
زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.
در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.

ادامه ی داستان در ادامه مطلب
 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 67
  • آی پی امروز : 244
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 385
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,322
  • بازدید ماه : 1,322
  • بازدید سال : 35,980
  • بازدید کلی : 700,666